7فان

مدل لباس مجلسی مردانه زنانه بچه گانه عروس نامزدی کیف کفش صندل پالتو کت و شلوار ایرانی خارجی اروپایی جواهرات النگو انگشتر

7فان

مدل لباس مجلسی مردانه زنانه بچه گانه عروس نامزدی کیف کفش صندل پالتو کت و شلوار ایرانی خارجی اروپایی جواهرات النگو انگشتر

داستان آموزنده داستان آموزنده

تعبیر خواب عسل,خواب دیدن,تعبیر خواب,تعبیر خواب شیر,داستان آموزنده تعبیر خواب,داستان تعبیر خواب,داستان آموزنده

داستان آموزنده داستان آموزنده

مرد داشت به راهی برای نجات از دست شیر و اژدها فکر می‌کرد که متوجه شد دو موش سفید و سیاه دارند از پایین چاه از طناب بالا می‌آیند و همزمان دارند طناب را می‌خورند و می‌بلعند. مرد که خیلی ترسیده بود با شتاب فراوان داشت طناب را تکان می‌داد تا موش‌ها سقوط کنند اما فایده‌ایی نداشت و از شدت تکان دادن طناب داشت با دیواره‌ی چاه برخورد می‌کرد که ناگهان دید بدنش با چیز نرمی برخورد کرد.

تعبیر خواب, تعبیر خواب شیر, تعبیر خواب عسل, خواب دیدن, داستان آموزنده تعبیر خواب, داستان تعبیر خواب

داستان آموزنده

داستان،داستان عاشقانه،داستان آموزنده،داستان کوتاه عاشقانه،داستان کوتاه طنز،داستانک،داستانهای قرآنی

 

تعبیر خواب عسل,خواب دیدن,تعبیر خواب,تعبیر خواب شیر,داستان آموزنده تعبیر خواب,داستان تعبیر خواب,داستان آموزنده

مردی داشت در جنگل‌های آفریقا قدم می زد که ناگهان صدای وحشتناکی که دایم داشت بیشتر می شد به گوشش رسید.

به پشت سرش که نگاه کرد دید شیر گرسنه‌ایی با سرعت باورنکردنی دارد به سمتش می‌آید و بلافاصله مرد پا به فرار گذاشت و شیر که از گرسنگی تورفتگی شکمش کاملا به چشم می‌زد داشت به او نزدیک و نزدیک‌تر می‌شد که ناگهان مرد چاهی را در مقابل خود دید که طنابی از بالا به داخل چاه آویزان بود.

سریع خود را به داخل چاه انداخت و از طناب آویزان شد.تا مقداری صدای نعره‌های شیر کمتر شد و مرد نفسی تازه کرد متوجه شد که در درون چاه اژدهایی عریض و طویل با سری بزرگ برای بلعیدن وی لحظه‌شماری می‌کند.

مرد داشت به راهی برای نجات از دست شیر و اژدها فکر می‌کرد که متوجه شد دو موش سفید و سیاه دارند از پایین چاه از طناب بالا می‌آیند و همزمان دارند طناب را می‌خورند و می‌بلعند. مرد که خیلی ترسیده بود با شتاب فراوان داشت طناب را تکان می‌داد تا موش‌ها سقوط کنند اما فایده‌ایی نداشت و از شدت تکان دادن طناب داشت با دیواره‌ی چاه برخورد می‌کرد که ناگهان دید بدنش با چیز نرمی برخورد کرد.

خوب که نگاه کرد دید کندوی عسلی در دیواره‌ی چاه قرار دارد و دستش که آغشته به عسل بود را لیسید و از شیرینی عسل لذت برد و شروع کرد به خوردن عسل و شیر و اژدها و موش‌ها را فراموش کرد که ناگهان از خواب پرید.

خواب ناراحت‌کننده‌ای ی بود و تصمیم گرفت تعبیر آن را بیابد و نزد عالمی رفت که تعبیر خواب می‌کرد و آن عالم به او گفت تفسیر خوابت خیلی ساده است: شیری که دنبالت می‌کرد ملک الموت(عزراییل) بوده… چاهی که در آن اژدها بود همان قبرت است… طنابی که به آن آویزان بودی همان عمرت است… و موش سفید و سیاهی که طناب را می‌خوردند همان شب و روز هستند که عمر تو را می‌گیرند.

مرد گفت: ای شیخ پس جریان عسل چیست؟


گفت: عسل همان دنیاست که از لذت و شیرینی آن مرگ و حساب و کتاب را فراموش کرده‌ای… .

منبع:asriran.com

داستان آموزنده

مطالب بیشتر از سایت ما

داستان کوتاه عاشقانه داستان کوتاه عاشقانه

داستان عاشقانه داستانی عاشقانه و پند آموز

داستان احساسی داستان احساسی

حکایت دوستی خاله خرسه حکایت دوستی خاله خرسه

حکایت کوتاه حکایت کوتاه

حکایت آموزنده حکایت آموزنده

عکس های تمرین تیم ملی ایران در برزیل 2014 جام جهانی 2014

کاریکاتور های مفهومی تصاویر طنز

عکس های خنده دار تصاویر طنز

عکس های خنده دار عکسهای خنده دار